نورعلی تابنده، دراویش گنابادی و قرائت مهرآمیز از اسلام شیعی

دستگیری دوهزار درویش گنابادی در سال ۸۴ افکار عمومی را متوجه آن‌ها کرد

یک حقوقدان - که با مفاهیم دنیای مدرن به خوبی آشنا بود، به سِمت قطب و مرشدیت یک نهاد سنتی و عرفانی شیعه رسید - خبرگزای ایلنا

برخی چهره‌ها به صفت فردی، از ویژگی‌هایی جریان ساز برخوردارند، به هر حیطه و موضوعی ورود ‌کنند، فراوان‌تاثیرند و تحول‌آفرین. نورعلی تابنده یا مجذوب علیشاه، از دسته چنین افرادی بود. چه پیش از رسیدن به مقام قطب دراویش گنابادی و چه پس از آن، چنین ویژگی‌ و تَشخُّصی در او وجود داشت، اگرچه تبلور و جلوه این ویژگی را می‌توان در نزدیک به ربع قرنی یافت که او مقام قطب دراویش گنابادی بود؛ یعنی از دی‌ماه 1375 تا دی‌ماه 1398.

همین ویژگی سبب شد تا جریانی که او رهبری‌ آن را به دست گرفته بود، به مرور به عنوان نهادی خبرساز در تحولات دو دهه اخیر ایران ایفای نقش کند و اسباب نگرانی هسته سخت قدرت را در جمهوری اسلامی ایران فراهم سازد.

این محبوبیت و اقبال را می‌توان در مراسم تشییع او به خوبی سراغ کرد. مراسمی که به مانند برخی مراسم‌ تشییع، از تبلیغات فراوان و دل‌آزار حکومتی در صدا و سیما برای کشاندن مردم به آن خبری نبود. به مدد عشق پرشور دوستداران او، از همان اندک تصاویر منتشرشده مراسم مجذوب‌علیشاه، شکوه و حضوری پرشور را شاهد بودیم.

 نکته جالب توجه این که مقامات جمهوری اسلامی و سامانه امنیتی کشور در برابر شکوه و درخشندگی چنین شخصیتی سر تعظیم فرود آوردند. هرچند تدابیر امنیتی، همچون پرواز پهپادها در سراسر روز بر فراز آسمان بیدخت و حضور مامورین امنیتی میان مردم، به کار گرفته شد، برای نخستین بار به جای ایجاد مانع، همکاری کردند تا این مراسم در بیدخت گناباد، همان مکانی برگزار شود که نورعلی تابنده وصیت کرده بود. این گونه مرگ و تشییعی در خور نام این مرد ایمان و عمل برگزار شد تا مصداق این شعر حافظ شود که :

بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی

در سینه‌‌های مردم عارف مزار ماست

حقوقدانی در قامت رهبر دینی

این شاید نخستین بار بود که یک حقوقدان - که با مفاهیم دنیای مدرن به خوبی آشنا بود، به سِمت قطب و مرشدیت یک نهاد سنتی و عرفانی شیعه رسید. او پیش از انقلاب و بعد از انقلاب تجربه همکاری و وکالت برخی از نیروهای ملی و مذهی را در کارنامه خود داشت؛ برای نامه‌ معروف نود تن به‌ هاشمی رفسنجانی به زندان افتاد؛ تجربه‌ تحصیل و زندگی چندساله در یکی از کشورهای شاخص و تمدن‌ساز اروپا ( فرانسه) را به دست آورده بود و از‌ آن مهم‌تر حقوق را، در همین کشور خواند و دکتری این رشته را گرفت؛ نهادی که در دوران سیادت او بر آن، به نهادی اجتماعی و اثرگذار تبدیل شد و نیز در قامت رقیبی جدی برای نحله‌ای دیگر از شیعیان (‌روحانیان) قد علم کرد.

تخریب حسینیه‌های کرج، قم، اصفهان، و بروجرد و زندانی کردن صدها تن از طرفداران و پیروان طریقت یاد‌شده، نمونه‌ای از هراسی است که روحانیان از این طریقت داشتند. چنان‌که برخی از این بزرگان روحانی، خود دستور تخریب دادند و این البته منحصر به روحانیان حوزه نیست، ‌بلکه مدیران سازمان‌های امنیتی نیز با انتساب‌های بدون دلیل و مدرک سعی در تخریب وجهه شخصیتی آنها دارند. نمونه آن، سخنان آقای تائب، به عنوان مسئول اول مهم‌ترین نهاد اطلاعاتی-امنیتی ایران، سازمان اطلاعات سپاه، است که باورمندان به این نحله فکری و عرفانی را به عوامل موساد و سازمان سیا منتسب کرد. در حالی که دیدگاه آیت‌الله خمینی درباره این گروه مشخص و مثبت بود و حتی عکسی از دیدار آنها با حسن خمینی و‌آیت‌الله موسوی بجنوردی در فضای مجازی موجود است که از نگاه مثبت بیت‌ آیت‌الله خمینی به این مسلک عرفانی خبر می‌دهد.

اما به‌رغم این شواهد مثبت، به نظر می‌رسد مقابله با دراویش گنابادی بخشی از پروژه دشمن‌سازی نیروهای طرفدار انقلاب ایران است که از سوی نهادهای منتسب به هسته سخت قدرت، با شدت و حدت به پیش می‌رود و مدتی است دامن دراویش را هم گرفته است.

سخن هوشیارانه نورعلی تابنده در اسفند ۱۳۹۶ از همین زاویه قابل اعتناست و از درک واقع‌بینانه او از فضای سیاسی و چالش بین جریان‌های سیاسی خبر می‌دهد. او در پیامی ویدیویی به جمعیت دراویش، ضمن دعوت از آنها برای دفاع شخصی و پرهیز از خشونت گفت: «ما را دشمن می‌پندارند و ما نمی‌خواهیم دشمن شویم.»

او البته توضیح بیشتری نداد که چه کسانی دراویش را، که کمترین فعالیت سیاسی و حزبی نداشتند و رفتارشان همه سرشار از صلح و صفا و مهرورزی بود، به چنین صفتی متصف کرده‌ا‌ند؟

اوج این برخوردها در زمستان سال ۱۳۹۶ رخ داد که با حصر و حبس قطب ۹۰ ساله، شدت و حدت بیشتری یافت و سبب شد تا جمعیت دراویش برای دفاع از حیثیت و اعتبار قطب خود به منطقه هجوم آورده و یکی ازتاریخی‌ترین رخدادها را در آن سال رقم زدند.

چرا دراویش گنابادی اهمیت یافتند؟

دراویش گنابادی به عنوان جریانی که عمده رفتارهایشان به تأسی از مرشد و مرادشان، با قانون‌مداری، سلوک اخلاقی، صبر و شکیبایی، پرهیز از خشونت و باورمندی به صلح و‌آرامش، مترادف بود در تمامی این سال‌ها با شدیدترین فشارها روبرو بودند. آنها حتی از حداقل حقوقی که قانون اساسی جمهوری اسلامی و قوانین عادی (همانند قانون آیین دادرسی) برای هر شهروندی در نظر گرفته بود، برخوردار نبودند و نیستند و هنوز چالش فراوانی میان دراویش و مدیران بخش‌های قضایی و زندان جمهوری اسلامی درباره این حقوق بحث وطرح است.

طبق اصل ۲۳ قانون اساسی «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.» اما در ایران بعد از انقلاب و از همان روزهای نخست، مقابله با دراویش در دستور کار قرار گرفت؛ اگر چه اوج این برخورد بازمی‌گردد به آغاز کار دولت احمدی‌نژاد و مقابله و تخریب حسینیه دراویش قم در سال ۱۳۸۴.

در این سال دراویش گنابادی یک حسینیه را که از نظر پرداخت عوارض شهرداری و تراکم مشکلاتی داشت، به صورت مخفیانه می‌سازند و وقف می‌کنند. به دنبال برخی رفت و برگشت‌ها هیئت فاطمیون این مکان را تصرف کردند و مجددا با توصیه روحانی و ریش سفید این هیئت، مرتضی آقای تهرانی، ساختمان در اختیار دراویش قرار گرفت و از اوایل بهمن ماه دراویش مکان را در اختیار گرفتند. ماجرا هنگامی شدت گرفت که از کانال‌های خاص دیگری دستور تخریب این مکان صادر شد. همین مسئله سبب شد تا دراویش از سراسر ایران به این منطقه هجوم آورده و دست به تحصن بزنند. در نهایت با مداخله نیروی انتظامی و دستگیری ۱۲۰۰ تا ۲000 نفر از دراویش و زخمی شدن ۳۰۰ تن (بنا به گزارش سایت عبدالله شهبازی) ساختمان تخلیه شد.

فردای آن روز ساختمان حسینیه و ساختمان مسکونی آقای شریعت و مطب دکتر شریعت با لودر تخریب شد. استاندار قم ماجرا را به عنوان توطئه صوفیه مطرح کرد و نمایشگاهی در این رابطه برگزار کرد و از این پس بود که توجه به این مسلک عرفانی شدت و حدتی بیشتر به خود گرفت.

عبدالله شهبازی، مورخ تاریخ معاصر - که مخالف برخورد با دراویش گنابادی است، و در همان ایام گزارشی مبسوط در این زمینه در سایت خود نوشته بود، در انتهای مقاله مفصل خود با انتقاد از نحوه مواجهه با دراویش گنابادی آورده است: «بسیاری از مردم قم تا پیش از این درگیری اصولاً از وجود دراویش گنابادی در شهر قم مطلع نبودند. این حادثه علاوه بر بزرگ‌نمایی طریقت فوق و ایجاد مظلومیت شدید برای آن، کاهش شدید محبوبیت دولت احمدی‌نژاد را در شهر قم سبب شد. مردم می‌پرسند: چگونه است که یهودیان و مسیحیان می‌توانند در ایران دارای ملک و عبادتگاه باشند و دولت از حقوق آن‌ها حمایت می‌کند، ولی به‌ناگاه گروهی از دراویش معتدل مسلمان و شیعه، که تاکنون برکنار از مسائل سیاسی بودند، به عنوان نیروی معاند معرفی می‌شوند و حق داشتن عبادتگاه و حتی وقف کردن اموال شخصی از ایشان سلب می‌شود؟»

با توجه به برگزاری آرام و بدون دردسر مراسم تدفین نورعلی تابنده، و متن وصیت او مبنی بر جانشینی ثابت‌علیشاه، به عنوان قطب سلسله دراویش نعمت‌اللهی سلطان‌علیشاهی، باید منتظر ماند و مواجهه جمهوری اسلامی با ادامه فعالیت‌های دراویش گنابادی را به نظاره نشست.

بیشتر از